جشنواره تورنتو با نمایش فیلم شیا لابوف افتتاح شد

آی سینما: فیلم سوئدی«بورگ/ مک‌انرو» با بازی شیا لابوف در نقش جان مک‌انرو اسطوره تنیس امریکا، چهل و دومین جشنواره فیلم تورنتو را افتتاح کرد.
 
جشنواره تورنتو با نمایش فیلم شیا لابوف افتتاح شد

این درام ورزشی انگلیسی‌زبان به کارگردانی ینوس متز پدرسن فیلمساز دانمارکی، روایتگر ماجرای معروف‌ترین رویارویی مسابقات تنیس ویمبلدون میان بیورن بورگ ستاره تنیس سوئد و مک‌انرو در سال 1980 است. این فیلم پنج‌شنبه شب هفتم سپتامبر در بخش گالای جشنواره تورنتو در سالن «روی تامسن هال»، برای اولین‌بار اکران جهانی شد.
 
ادامه مطلب ...

شرط حذف الزام رانندگی با عینک از گواهینامه

خبرگزاری ایسنا: رییس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا شرایط حذف الزام رانندگی با عینک از گواهینامه را اعلام کرد.

سردار تقی مهری درباره افرادی که اقدام به عمل چشم کرده و دیگر نیازی به عینک ندارند؛ اما در گواهینامه‌شان الزام رانندگی با عینک وجود دارد، گفت: تشخیص موارد این چنینی برعهده پزشک بوده و پزشک است که پس از انجام بررسی‌های لازم تایید می‌کند که آیا فرد می‌تواند بدون عینک رانندگی کند یا خیر؟ بنابراین در چنین مواردی هم در مرحله اول لازم است که به پزشک مراجعه شود.

وی با بیان اینکه پلیس تنها از نظر فنی و ضریب هوشیاری افراد را چک می‌کند، ادامه داد: افسرپلیس موظف است ضریب هوشیاری و مدارک رانندگان را رویت و بررسی کند.

رییس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ با بیان اینکه عینک وسیله‌ای نیست که مانع از رانندگی شود، گفت: عینک یک ضریبی دارد و اگر فردی چشمانش را جراحی کند می‌تواند درخواست کند که گواهینامه‌اش تغییر کرده و الزام رانندگی با عینک پس از تائید پزشک از آن برداشته شود.

ثبت ملی خانه موزه «ننه‌مکرمه»

خبرگزاری ایسنا: خانه - موزه «مکرمه قنبری» نقاش خودآموخته‌ ایرانی که در جهان نیز شهرت دارد، ثبت ملی شد.

علی بلبلی - فرزند این هنرمند - در گفت‌وگو با ما ضمن اعلام این خبر اظهار کرد: هفته پیش به من اطلاع دادند که خانه مادرم در فهرست آثار ملی قرار گرفته است.
 
ثبت ملی خانه - موزه «ننه‌مکرمه»

او درباره شرایط موزه مادرش، گفت: موزه، شرایط خوبی برای بازدید ندارد، حتی یک سرویس بهداشتی درست و حسابی هم آنجا نیست و اوضاع نابسامان دارد. ما مشکل اقتصادی جدی داشتیم، وقتی مادر زنده بود، این مشکلات بیشتر بود. ممکن است عده‌ای که از بیرون به ماجرا نگاه می‌کنند، فکر کنند که مکرمه میلیاردر شده، اما این‌گونه نیست. خانه کوچک ۲۰۰ متری او در روستا با محدودیت‌های اطرافش، چیزی نداشت و چندبار در معرض باد و طوفان قرار گرفت. اکنون هم نمی‌توانیم به‌شکل جدی برای فراهم کردن زمینه بازدید عموم از موزه، کاری انجام دهیم.

او ادامه داد: با این شرایط، طرحی از طرف اداره میراث فرهنگی استان مازندران برای معماری داخلی و فضای بیرونی این موزه ارائه و تایید شده است، تا به سطح استانداردهای لازم برسد. امیدواریم این اتفاق رخ دهد تا این موزه حفظ شود.
 
ادامه مطلب ...

دختران سوری و دختران ایران؛ «آزادی» بیشتر حق کدام یک بود؟

عصرایران: شکایت کرده اند که چرا باید هویت ملی شان را بفروشند و در سرزمین مادری شان برای ورود به ورزشگاهی که نامش «آزادی» است زیر لوای پرچم کشور دیگری بروند!

حضور زنان هوادار سوریه در ورزشگاه آزادی و زنان ایرانی پشت درهای آزادی همپای نتیجه تساوی 2-2 خانگی تیم ملی ایران با سوریه خبرساز شد.

چند سالی است که بخشی از زنان ایران تلاش می کنند به ورزشگاه صدهزار نفری آزادی که آن را کنایه آمیز «ورزشگاه صدهزار پسری» لقب داده اند راه پیدا کنند و به تشویق تیم ملی و تیم های باشگاهی مورد علاقه شان بپردازند. 

پیش از سوت آغاز بازی، عکس هایی از زنان هوادار سوریه در فضای مجازی منتشر شد که با روسری های رها و چنان که برخی می گویند «شُل حجاب»، پرچم این کشور را در دست داشتند و به ورزشگاه آمده بودند. عکس دختری که روسری به سر نداشت آنقدر جلب توجه کرد و در کانال های تلگرامی دست به دست چرخید که حتی ماموران داخل ورزشگاه هم انگار آن را دیدند و تذکر گرفت و با پرچم کشورش روسری ساخت!

در کنار این تصاویر، عکس هایی از تعدادی از زنان و دختران ایرانی منتشر شد که در روزهای پیش موفق شده بودند کاملاٌ قانونی بلیت بازی را بخرند اما آنها را به داخل ورزشگاه راه نمی دادند و گفته می شد اختلال سیستمی بوده و اشتباه کرده اند بلیت را خریده اند! تلاش آنها برای ورود به ورزشگاه و حتی بازپس گیری هزینه شان به جایی نرسید.

برخی از آنها در شبکه های مجازی نوشتند که ماموری به آنها گفته پرچم سوریه را دست شان بگیرند و همراه زنان سوری وارد ورزشگاه شوند که از قرار معلوم نپذیرفته اند و شکایت کرده اند که چرا باید هویت ملی شان را بفروشند و در سرزمین مادری شان برای ورود به ورزشگاهی که نامش «آزادی» است زیر لوای پرچم کشور دیگری بروند!
 
واکنش ها در فضای مجازی به این ماجرا دامنه های دیگری هم پیدا کرد. کسی گزنده نوشته بود: «اگر طبق قوانین ایران حجاب اجباری است و حضور زنان در ورزشگاه قانونی نیست، حضور زنان سوری در ورزشگاه آزادی بدون حجاب یعنی نقض حاکمیت ملی ما و اگر حجاب اجباری و منع حضور زنان در ورزشگاه فقط مختص زنان ایرانی است معنیایش می شود نژادپرستی و آپارتاید!»

این موضوع حتی دستمایه شوخی با جواد خیابانی هم شد و نوشتند: بانوی ایرانی را نذاشتن بیاد استادیوم، ولی بانوی سوریه ای را گذاشتن!بانوی شجاع ایرانی گفت: حقم را بخور فدای سرت که حقم را میخوری! 

این اتفاق در حالی رخ داد که یک نماینده زن مجلس پیش از بازی اعلام کرد در همراهی با زنان ایرانی که حق ورود به ورزشگاه ندارند، او هم به رغم اینکه می توانسته است حضور پیدا کند، به ورزشگاه نمی رود.

با این همه مثل همیشه این تلاش هم ناکام ماند گرچه نشان داد برخی از زنان مصرانه خواهان برقراری این حق خود هستند و تصمیم ندارند کوتاه بیایند. در این میان می توان پرسید که چطور حضور زنان در راه پیمایی و انتخابات ستایش می شود اما آنها حق ندارند به ورزشگاه بروند و یک مسابقه ورزشی ملی را - با رعایت همه موازین و تمهیداتی که به سهولت قابل اجراست- شاهد باشند؟

حضور زنان در ورزشگاه نه تمام آرزوی آنانی است که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و نه وقتی منع می شوند دنیایشان به آخر می رسد. پرسش اما ساده است؛ این همه تلاش و مقاومت برای ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه ها تا کی ادامه دارد و اصولاً چه دستاوردی به همراه دارد؟

چطور می شود آنها را نادیده گرفت و در مقابل توقعی که رویایی و خارق العاده نیست این همه مقاومت کرد؟ مقاومت های دهه های پیش برای ممانعت از ورود دختران به مدارس، دانشگاه ها و بازار کار چه نتیجه ای به بار آورد جز اینکه امروز گفته می شود قریب به 70درصد دانشجویان کشور را دختران تشکیل می دهند؟

کسانی که تمام هویت و ماهیت زنان را در «فرزندآوری» تقلیل می دهند خبر دارند که بازیکنان تیم ملی فوتبال و تمام صدهزار مردی که به ورزشگاه آزادی می روند از «مادری» به دنیا آمده اند که زن است؟!

حتی اگر با همین نگاه حداقلی به آنها نگاه کنید باز می بینید همین زنان و دختران هستند که فردا ستاره های تازه به دنیا می آورند. ستاره هایی که به درخشش شان در زمین های ورزشی و میدان های علم و صنعت و هنر افتخار می کنیم. با آنها مهربان تر باشیم.

«بدون تاریخ، بدون امضا» متاثر از جنون حافظ است

خبرگزاری مهر: وحید جلیلوند کارگردان «بدون تاریخ، بدون امضا» که در جشنواره فیلم ونیز حضور دارد در گفتگویی درباره تاثیر خود از حافظ شاعر ایرانی در ساخت این اثر صحبت کرد.

 نشریه روزانه هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز در شماره امروز ۱۱ شهریور خود گفتگویی با وحید جلیلوند درباره فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» که در بخش «افق‌های نو» این جشنواره حضور دارد، داشته است.
 
«بدون تاریخ، بدون امضا» متاثر از جنون حافظ است

متن این گفتگو به شرح زیر است:
 
*سینما اغلب هنر نزدیک به زندگی واقعی خوانده می شود، آیا شما با شخصیت های فیلمتان همذات‌پنداری می کنید یا آنها را در زندگی واقعی می شناسید؟

-شخصا معتقد نیستم که کاراکترهای فیلم باید لزوما ما به ازای بیرونی داشته باشند، اما بر این باورم که هر محصول هنری بدون ارتباط با جامعه و لمس پدیده ای به نام انسان، معلول و ناکارآمد است. برای نوشتن این فیلمنامه هم به همراه علی زرنگار حدود ۶ ماه در موقعیت های مختلف مشغول تماشا و تحقیق بودیم، روزهای بسیاری در پزشکی قانونی و تالار تشریح با پزشکان و پرسکتورها حتی درباره اجساد گفتگو کردیم. خوب به یاد دارم که نه تنها من بلکه حتی بعضی از عوامل فیلم در روزهای فیلمبرداری در خیابان گاهی مردِ بی بضاعتی را می دیدند و با اشاره به من می گفتند: «نگاه کن، موسی است»

*چگونه عقل و شجاعت بر رفتار نریمان تاثیر می گذارد؟

-عموما عقلانیت و شجاعت را در تعارض با هم می دانند و در نگاه برخی این ۲ مقوله به ندرت در یک انسان جمع می شوند، اما شما را به نظر و نگاه ماکس وبر درباره انواع عقلانیت و تفاوتی که در تعریف عقلانیت از منظر تفکر شرقی شناخته می شود، ارجاع می دهم.

در تفکر فلسفیِ شرق، عقلِ معاش که اولویت را بر مبنای بقا بازشناسی می کند از عقلِ حکمی که نگاهی متفاوت به پدیده ها دارد و همواره شاخص زندگی پس از مرگ را یادآور می شود، ۲ تعریف کاملا مجزا دارد. عقلِ حکمی، دلیری و شجاعت را مفاهیم متعارض با عقلانیت نمی داند و حتی انسان شجاعِ اخلاق مدار را به عنوان نمونه ای از انسان متعالی معرفی می کند. کاوه نریمان یکی از شخصیت های داستان با توجه به شناختش از این تفکر و نیز شغلش که در او روحیه مرگ‌آگاهی را تقویت کرده است به عقلانیت دیگرگونه نگاه می‌کند. او در ابتدا می ترسد و از بازگویی حقیقت طفره می رود، اما در طول سفرش، شجاعت را تجربه می کند. تمام چالشِ نریمان درآمیختن همین عقلانیت و شجاعت است.

*سال ۲۰۱۵ از شما پرسیده شد که آیا می توانید یک ترانه، یک کتاب و یک اثر هنری یا یک هنرمند یا یک اثر هنری معاصر نام ببرید که منبع الهام شما  برای ساخت فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» بوده باشد و پاسخ شما این بود: شاهنامه. آیا می توانیم دوباره برای این فیلم جدید از شما همان سوال را بپرسیم؟

-بسیار خوشحالم که مرد بزرگ سینما، فرانسیس فورد کاپولا با دریافتی که از شاهنامه؛ این اثر درخشان و تاثیرگذار، دریچه ای را روی همگان گشود و یادآوری کرد که آنچه در شاهنامه تصویر شده است صرفا تاریخ پادشاهان نیست بلکه درامی است که با انبوهی از موقعیت ها و شخصیت ها روایت چالش ها و انتخاب های امروزِ بشری را به نمایش می گذارد، اما اگر بخواهم مجددا پاسخ شما به این پرسش را بدهم، بسیار دوست دارم که علاوه بر فردوسی و اثر بی نظیرش شاهنامه، از شمس الدین محمد، حافظ شیرازی نام ببرم. او شاعر قرن چهاردهم میلادی است که با اشعار عجیبش، رابطه پالایشِ درونیِ هنرمند و تاثیر هنرش بر مخاطب را آنچنان به من آموخت که فرآیند ساخت هر فیلم را برایم به مکاشفه ای دشوار و جنون آمیز بدل کرده است. اشعار حافظ کتاب بالینیِ من است و به ندرت شبی را بدون مضامین او خوابیده ام. این فیلم قطعا متاثر از جنونِ حافظ است.